نویسنده وحید آقایی
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
خواست بگوید سبز، شبنمی به قامت باغچه بوسه زد. سرخی اش را در حنجره ای زخمی به بغض نشست و دست آخر آبی ترین ترانه اش را برای خدایی که در این نزدیکیست وا نهاد.
جریـــان سبز سرخ آبی |
نویسنده _
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
شاید آن روز را بسیاری از ما به خاطر نیاوریم، اما به قدری عظیم وتکان دهنده بود که هیچ گاه از حافظه تاریخ پاک نخواهد شد. آری در14 خرداد سال 1368 عروجی به وقوع پیوست که برای بسیاری هولناک بود. روزی که به پیشوازش آمدند، شوق وتمنای مردم تمام دنیا را حیرت زده کرد. به هنگام بدرقه اش نیزدریغ و افسوس مردم همگان را بیشتر متحیر کرد. در این روز خمینی بت شکن بدرود حیات گفت و ایران اسلامی را که خود بنیان گذارش بود، عزادار کرد. مردی که درسال 42 با سخنرانی که علیه جنايات رژيم شاه انجام داد، زمینه ساز قیام 15 خرداد شد، قیامی که خود سرآغازی برای تحولی عظیم در این خاک گردید. و درآستانه سالگرد این قیام خونین خود نیزبه یاران سفر کرده پیوست. یاد وخاطره آن امام راحل و تمامی شهیدان قیام 15 خرداد سال 42 را گرامی می داریم. |
نویسنده حمیدرضا خطیبی
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
با رشد فرهنگ روزنامه خوانی و اینترنت گردی گهگاه شاهد انتشار نوشته هایی هستیم تحت عنوان"نقدی بر .........".این مطلب که آنقدر مطالعه ايرانیان بالا رفته است که نه تنها کتاب و روزنامه می خوانند که در صدد به چالش کشیدن نویسنده ها نیز هستند، در بادی امر بسیار خوشحال کننده است . اما وقتی این انتقادها مطالعه می شود اکثرا حاوی مطالب توهین آمیز است. در نشریات دانشجویی این توهین تحت عناوینی مانند:"جوابیه "یا"طنز" به چاپ می رسد. در ادامه دو نمونه از هر دو مورد فوق آورده می شود. نمونه هایی از اطراف خودمان که برای به یاد آوردن آنها نیازی به فشار آوردن به حافظه نیست: پس از چاپ دومین شماره نشریه حاضر، خانم های دانشجویی که مورد اهانت قرار گرفته بودند(به زعم خود این دانشجویان) به شدت نسبت به چاپ مطلبی واکنش نشان دادند. واکنشی که تحسین برانگیز بود. این دانشجویان در نهایت ادب اعتراض خود را اعلام کردند و مسئولان نشریه هم دلایل خود را ذکر کردند. اگر عصبانیت تقریبا به جای خانم ها را، از این بحث حذف کنیم این روش انتقاد کاملا شایسته فضای دانشجویی بود. در شماره بعدی این نشریه آقایان دانشجو خود را در معرض توهین دیدند و نسبت به آن عکس العمل نشان دادند. اما در واقع آنها به جای انتقاد و دفاع از خود با بی انصافی تمام اهانت های زیادی را به جریان روا داشتند. این افراد برای حمایت از دانشجویان، دانشجویان دیگری را بیرحمانه مورد اهانت قرار دادند. اینان اقدام به چاپ و انتشار توهین نامه ای تحت عنوان جوابیه کردند که هزینه اش تنها کپی کردن آن بود. اما نمی دانستند که با این هزینه اندک خودشان چه هزینه گزافی به دیگران تحمیل کردند. از این گروه دانشجویان هم حرکت سنجیده ای مثل خانم ها انتظار میرفت که متاسفانه... اخیرا دنیای شلوغ نشریات دانشجویی شاهد تولد عضو جدیدی است به نام "تب". این عضو جدید که به علت نبود محدودیت بودجه هر هفته چاپ می شود، متاسفانه از ابتدا بنا را بر اهانت گذاشته است. در دو شماره اخیر این نشریه گروهی از دانشجویان به شدت مورد اهانت قرار گرفتند. اهانت در نشریه ای که تحت نظر بسیج دانشجویی فعالیت می کند واقعا جای تاسف دارد. اتهام اثبات نشده افرادی را به راحتی"جارزدن" توسط مدعیان اخلاق اسلامی واقعا ناامید کننده است. نویسنده این مطالب، گستاخی را به جایی رسانده و اهانت را به حدی که واقعا قداست قلم را از بین برده است. قداستی که خداوند به آن و به آنچه می نویسد قسم یاد کرده است. با مطالعه دو نمونه فوق به این مطلب پی می بریم که در هر دو نمونه افرادی تحت عنوان حمایت از دانشجویان در واقع آنها را مورد اهانت قرار دادند. بهترین نامی که برای این قبیل اتفاقات می توان آورد همان"دوستی خاله خرسه"است. وقتی قلم به دست میگیریم تا بنویسیم، به یاد داشته باشیم که قلم و نوشته آنقدر مقدس هست که خداوند به آن قسم یاد کند: "ن والقلم و ما یسطرون" |
نویسنده محمد ایرانشاهی
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
اين جا دانشگاه است، جايي براي تحصيل علم و دانش و اصولا، افرادي که با آن سر و کار دارند دانشجويان و اساتيد هستند. دانشجويان که گلچيني از قشر جوان و اساتيد هم که جزء نخبگان و بزرگان جامعه هستند. بنابراين در هر کشوري و هر نظامي، امري عادي و مقبول است که آنها بتوانند به راحتي اظهار نظر کنند و در محيطي آزاد انتقادات و پيشنهادات خود را مطرح سازند، ولي افسوس که امروزه چيز ديگري را در عمل مشاهده مي کنيم. شايد مدعيان خدمتگزاري آن قدر در ارائه خدمات و اداره جامعه و سر و سامان دادن به وضعيت اجتماعي و اقتصادي آن مهارت دارند که ديگر نيازي به دخالت و اظهارنظر ديگران ندارند! واز همين روست که خيال همه را راحت کرده اند وبراي اينکه کسي زحمت دخالت و انتقاد به خود ندهد، جو کنوني را به راه انداخته اند. وشايد هم مشکل از دانشجوست! دانشجويي که دست بر قضا امروز به بي خيالي و بي تفاوتي هم متهم شده است. نه! من که نمي توانم با اين قضيه کنار بيايم، چراکه دانشجوي امروز فرزند هماني است که انتقاد و اعتراض کرد و وقتي کاري پيش نرفت، انقلاب کرد وجانش را نيز به خطر انداخت، مگر مي شود طي يک نسل اين همه تغييرات صورت گيرد؟! دانشجو بي گناه است و اين بي انصافي وکوته انديشي محض است که برچسب بي تفاوتي وبي خيالي به او بزنند، چرا که دانشگاه هيچ گاه از جامعه جدانيست و همواره از آن تاثير مي پذيرد و با توجه به وضع موجود عقل سليم حکم مي کند که خاموش باشي و همچو کبکي لاغر و نحيف سر را زير برف فروبري تا بتواني بگويي همه چيز ايده آل است و هيچ گونه مشکلي وجود ندارد و آنها که برچسب هايي مثل نا به ساماني، بي عدالتي، تورم، بيکاري و... به اين جامعه مي زنند، همگي کافرند و جيره خوار بيگانه! نمي دانم، شايد هم دانشجو مقصر باشد! آري او بايد معجزه کند. آن هم در جو امن و آزاد دانشگاهي! گناه دانشجو اين است که مي ترسد، مي ترسد از اينکه با يک اعتراض صنفي کوچک (نه بيشتر) تمامي زحماتش برباد رود و پرونده ي به ظاهر سياه او آينده اش را تحت الشعاع قرار دهد! پس مي ترسد چون عاقل است و به روزي اميد دارد که مترسک ها از مزرعه آفت زده وکوير مانند برداشته شوند!!! |
نویسنده فرزانه ایوبی
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
قابل توجه کلیه ی نوه ها، نتیجه ها و ندیده های خوابگاهیان حضرت زینب (س)، دیگر نگران اسکان خود نباشید. پروژه احداث بلوک 7 خوابگاه به زودی!!! کلنگ خواهد خورد. زمان بهره برداری از این پروژه همزمان با شکفتن گل ني مي باشد. " ان ا... مع صابرین"
از همه اساتید حاضر در جلسه "عدالت وچالشهای پیش روی آن" که با تعطیل کردن کلاس های خود اهمیت جلسه را به دانشجویان گوشزد کرده و در ادامه با خوابشان به مجلس صفا بخشیدند، کمال تشکر را داریم. در پایان به نمایندگی از طرف سخنران به سبب ایجاد تخلخل در کیفیت خواب ایشان پوزش می طلبیم. «جمعی از حضار»
قابل توجه کلیه اساتید (6 شغله، 3 شغله و... n شغله) از آنجا که کلاس مکان مقدسی است، به احترام این مکان و حرمت علم و دانش، از خاموش بودن تلفن همراه خود اطمینان حاصل نمایید تا دانشجویان قادر باشند در آرامش کامل وظایف آموزشی خود را انجام دهند. « ستاد استیفای حقوق پایمال شده دانشجویان ...خون»
از تمامی رانندگان سرویس های آنتیک، مدل بالا و البته تر و تمیز دانشگاه مازندران که با عدم ترمزهای خود در ایستگاه های شهری در مستهلک نشدن اموال دولتی دانشگاه کوشا هستند، قدردانی می شود. "حس مسئولیت پذیری شما ستودنیست." « جمعی از بازماندگان در ایستگاه های پل شازده رودخانه و سه راه پردیس »
به مسئولین صنفی دانشکده اقتصاد جهت آرامش اعصاب خود در اردوهای بعدی نمایشگاه کتاب آن هم به صورت رایگان!!! و با اتوبوس های ویژه!!! حداقل یک لیوان گل گاو زبان قبل ازحرکت توصیه می شود. «گروهی از دلواپسان سلامتی شما در اردوی امسال» |
نویسنده _
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
مدتی است که عزیزانی در نشریات، ویژه نامه ها و شب نامه های خود، اعم از مستقل وغیر مستقل(همان وابسته) مطالبی یا به قولی نقد هایی پیرامون ما به چاپ رساندند. از آنجایی که آخرین شماره این نشریه است، بر خود لازم دانستیم که از این قلم به دستان کمال قدر دانی وتشکر را داشته باشیم، چرا که وقت با ارزش خود را صرف خواندن با دقت مطالب ما کردند و بازهم وقت گذاشتند و راجع به آن چیزهایی نوشتند ونکاتی را به ما یاد آور شدند که شاید ازآنها غافل بودیم. همچنین ایراداتی بر کار ما گرفتند (البته از دیدگاه خودشان) که تعدادی از آنها را قبول داریم و تعدادی هم که به نظر ما ، وارد نبود، که بیشتر ناشی از سطحی نگری وعدم درک صحیح نوشته هایمان بود. به هر حال نکاتی است که ذکرشان را به عنوان نقد وگلایه (یا به قول دوستانمان در یکی از نشریات، پیام ها!!) خالی از لطف نمی بینيم : - ما اگر تبلیغات و ایجاد جذابیت می کردیم، صرفا از روی علاقه بود و حاضر بودیم برای کاری که شروع کرده بودیم وقت، انرژی و... زیادی صرف کنیم. ما برای کارمان ارزش قائل بودیم و دوست داشتیم تعداد افراد بیشتری آن را بخوانند، فقط همین......!!! و از دوستانی که نوشتند، جریان در حال سقوط است و به خاطر افزایش فروش، ایجاد هیجان و جذابیت کاذب می کند، بعید بود به بهانه ی وجود پر برکت آقای تورم! اهدافشان را توجیه نمایند!!! - از برادرانی که در مطلب "مـرغ همسایه" جریان را به جدایی افکن بودن و ایجاد اختلاف بین دختر و پسر متهم نمودند، انتظار بیشتری می رفت. لذا از آنها دعوت می شود برای کسب اطلاعات بیشتر به مطلبی که در صفحه ی حاضر به چاپ رسیده مراجعه کنند و آنرا با دقت مورد مطالعه قرار دهند. ماهم سعی می کنیم نقد را با عیب گویی اشتباه نگیریم و فقط به حسن گویی و... بپردازیم. اگر ما در نود درصد مطالب به تَرک ها و شکاف های در ودیوار گیر می دادیم، قصد مان فقط این بود که دیوار بر روی سرمان خراب نشود. - از اینکه مطلب " بیایید دست به دست هم دهیم به مهر" مورد نقد و بررسی قرار دادید و آنرا مخلصانه، بی ریا و کارت دعوت معرفی کردید، متشکریم!!! وسعی می کنیم مستقیما وارد عمل شویم، باشد که همانند شما جواب بگیریم! همچنین از اینکه باعث سوزانده شدن سوژه ها شدیم احساس شرمندگی و تقاضای عفو می کنیم و متاسفیم که با رفتن ما دیگر سوژه ای برای نقد هم ندارید. ببخشید، ولی مرغ همسایه را سر بریدند!!! |
نویسنده _
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
دلم مي خواست عمر دوران دانشجويي ام بيشتر از اين ها بود و مي تونستم بيشتر در نشريات دانشجويي قلم بزنم. يكي از اهدافي كه در طول اين چند سال حضور در نشريات دانشجويي به دنبالش بودم، فعال شدن نشريات، آشنايي و انس بيشتر دانشجويان با قلم و نويسندگي و جرأت به كار بستن اين دو ابزار مهم و درنتیجه بالا رفتن نقد و ابراز نظرها بوده. ولي كمتر نشريه اي رو می ديدم كه كار فرهنگي يا سياسي انجام بده و كمتر نشريه اي ديده مي شد كه بتونيم با اون رقابت كنيم و يا اينكه ارزش نقد كردن و چاپ نقد هاش توي نشريه خودمون رو داشته باشه. چون اكثر نشريات يا علمي - تخصصي اند يا بومي و ناسيوناليستي. اما از روي صداقت ميگم: از موقعي كه نشريه جريان استارت زد، هم يكسري از زواياي ديد تنگ تر شد و هم ما فضاي رقابت رو باز ديديم و به بهانه هاي مختلف، برخي مطالبش رو به نقد نشستیم. يعني قلم جواب قلم، البته با تفكر و منطقي كه در حيطه ي قانون، جامعه و دانشگاه باشه . خلاصه اينكه، بنده در بين نشريات دانشگاهمون، جريان رو نشريه اي به روز، دانشجويي، كار شده و برنامه ريزي شده باور دارم. ولي ايرادي كه در این نشریه دیدم اينه كه نويسندگانش به نيت نقد دانشگاه، فقط به بيان ايرادها و معايب اين خانه ي دوم دانشجويان مي پردازند و نقاط مثبت اجرايي رو كه مستلزم تشويق هست ناديده مي گيرند. خلاصه اينكه ترك هاي ديوار دانشگاه هميشه وجود داره، با بتونه كردن يكي، ديگري سر باز مي كنه، اما اميد هميشه اولين رمز پيروزي و پيشرفت بوده، ما قلم بدستان مي تونيم دست به دست هم بديم و از طرفي هم دستان زحمتكش مسئوليني كه واقعاً ميل بر حل مشكلات دارند رو بفشاريم تا ديواري مستحكم و بنايي عظيم براي مديران فرداي وطنمان بسازيم... به اميد آن روز اهالی نگاه سوم
رویداد وجریان آغازگران سبک جدیدی در بین نشریات دانشگاه مازندران بودند، تا پیش از این دونشریه، نشریات دانشگاه به صورت مجله ای و در فاصله های زمانی طولانی و در هر ترم حداکثر یک شماره منتشر میکردند ولی رویداد و جریان با صفحاتی کمتر و فاصله ی زمانی انتشار کوتاه تر توانستند در حد وسعشان اخبار و مسایل جامعه و دانشگاه را منعکس کنند ، جریان البته با راه اندازی سایت قوی اینترنتی اش تلاشی هم در عرصه ی روزنامه نگاری آنلاین دارد و شاید بتوان گفت از مهمترین امتیازات جریان در قیاس با کلیه ی نشریات دانشجوئی کشور است . اهالی رویداد
وقتی مهدی و علیرضا* بهم گفتند یه نقد واسه کارشون بنویسم، خیلی خوشحال شدم آخه با این کارم می تونم یه نفرو از مرگ نجات بدم، آخه ویلیام جیمز معتقده که ترس از انتقاد موجب مرگ نبوغ میشه. این طوری آقای نبوغ می تونه چند سالی بیشترعمرکنه!!! کلی با چونه خودم وَررفتم و اون رو مالیدم تا گرم بشه و بتونم چند کلمه حرف حساب بزنم، آخه! من دندون عقلم رو کشیدم و خیلی با حرف حساب میانه ای ندارم. عقلای عالم عقیده دارند که عقل چیز خوبی است، پس به حکم عقل وجود نشریات دانشجویی واجب نیست و تمامی نشریات باید درشان را تخته نمایند، ولی حکما هم گفته اند که احتیاط شرط عقله و در مورد جریان که در این وانفسای بیکاری جوانان و خطر سقوط، کلی کارگر را مشغول ساخته بهتره که به انتشارش ادامه بده. امیدوارم دانشجویان و جمیع عقلا و حکما و مقامات مسئول به این نکته ظریف توجه داشته باشند که جریان و امثال اون و البته و صد البته در راس آنها چاردیواری!!! واکسن مطالعه رو به دانشجویان تزریق کرده و درمورد خیلی از موضوعات ، ذهن ها رو به چالش کشیدند و وظیفه اطلاع رسانی رو انجام دادند. اما اگر بخوام ازاشکلات کارتون بگم به نظرم میرسه که در بعضی از ستون ها ایده های خامتون نپخت و حتی نیم پز هم نشد. در ستون دخترها نخوانند و پسرها نخوانند، قصد داشید از بیان طنز استفاده کنید که دراین مقوله ضعیف بودید، چون طنز کلامی گزنده و هشداردهنده است ولی در لباس ادب. برای تک تک جریانی ها آرزوی موفقیت در تمامی عرصه ها رو دارم. به امید روزی که یه نشریه دانشجویی کشوری به اتفاق هم منتشر کنیم. *منظور نویسنده ی ستون ِمحبوبم، اتاق 717 می باشد!!! اهالی چاردیواری
یک نشریه دانشجویی باید هدف داشته باشد، باید دارای استراتژی روشن و مشخص باشد. وقتی نشریه ای را در دست می گیریم باید از کلیه مطالب آن، انگاره ای، در ذهن خواننده ایجاد شود؛ این همان روح حاکم بر نشریه است، هویت آن است؛ آنجاست که نشریه توانایی ارتباط با مخاطب خویش را پیدا می کند. جریان در طول حیات خود سعی داشت اینگونه باشد و می توان با قاطعیت گفت که در قیاس با دیگر نشریات دانشگاه، جریان در این زمینه موفق بوده و سربلند با دانشگاه و دانشجو خداحافظی می کند. اهالی تب |
نویسنده وحيد آقايي
|
1387/02/21 ساعت 09:00:00 |
هنوز که هنوز است حرف تازه ای به خاطرم نمی رسد و این در حالی است که باید تا ساعتی دیگر نوشته را برای تایپ و صفحه آرایی دست جریانی ها برسانم. کتاب ها با آنکه دیرگاهی است حماقت شان بر پشت مان سنگینی می کنند حرف تازه ای ندارند. هم اتاقی ها هم که طبق معمول یا خوابند یا سالن تلویزیون!!! به دنبال مشتی حرف تازه به بحث نظریات فروید که عزیزان حسابداری اتاق بغل ترتیب داده اند می پیوندم و نتیجه انبوهی حرف « ک» دار است که بنده از بیانش معذورم. خود را نیز از زمانی که با مرگ بی حساب شده ام حرف تازه ای نیست. استاد هم که می گوید آدم ها همان آدم های چند هزار سال پیش اند، اصلا عوض نشده اند. به سرم می زند که به بستگان خدا گیر بدهم، می بینم این هم تکراری است. آخرش به خود می گویم این وسط چه اصراری است به حرف تازه، مگر حرف های قدیمی و معمولی چه ایرادی دارند مثلا این: آخ اگه بارون بزنه! آخ اگه بارون بزنه! |
نویسنده _
|
1387/02/21 ساعت 09:00:00 |
تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد. انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گـوش همه می رساند. همچنیـن سیـاهی جهــل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد. معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجائی)
معلم و معلمی «منبع زلال معرفت»، «چراغ هدایــت بشـر» و «شمع سوزان هدایت» است که می سوزد تا روشنگر راه رهپویان باشد. ۱۲ اردیبهشت، سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم است. این روز را به تمامی معلمان دلسوز تبریک می گوییم. |
نویسنده بهمن شکری
|
1386/12/20 ساعت 17:42:35 |
ما زاییده ی نسلـی هستیم که همیشه از فتوحـات، رشادت هـا، ایثارگری ها و جوانمردی هایشان برایمان سخن گفته اند. کسانی که روزهای سخت وخون آلود انقلاب وجنگ را درک کرده اند و همگی سهمی در آن داشته اند. آیا دیگر می توان از این نسل ایرادی گرفت یا حتی جرات ایراد گرفتن را می توان داشت؟ آن هم از نسلی که آن چنان تاریخی را به دوش می کشد؟ آیا می توانیم اشتباهات پدران خود را به آنها گوشزد کنیم؟ آیا می توان با آنها بر سر یک خوان نشست وگفت که ما هم . . . نمی دانم، نمی دانم چرا وقتی اعتراضی می کنیم ما را نیزشورشی می پندارند، کسانی که قصد زیر وروکردن آن تاریخ با شکوه را دارند. آیا ما حق اعتراض داریم؟ حق اعتراض به چه چیز؟ یا به چه کس؟ چون ما را به قول خودشان با خون دل ولای پر قو بزرگ کرده اند دیگر جای اعتراضی باقی نیست، حتی به همان پرهای قو! ما همیشه باید بنشینیم وگوش فرا دهیم و به به چه چه بگوییم به گذشته آن نسل پاک و یاد بگیریم که دیگر ما هیچ اشتباه و خطایی نمی کنیم . چرا ما نسل سوخته ایم؟ نسلی که در روزهای جنگ متولد شد و شب ها با صدای لالایی مادر و بمب ها و موشک های صدام به خواب می رفت. و آیا واقعا به خواب می رفت؟ آیا واقعا لای پرقو بزرگ شد؟ آیا نسلی که جنگ مادر او بود و صدای موشک هایش لالایی او، می تواند اعتراض نکند؟ آیا ما جنگ طلبیم؟ آیا ما وقتی اعتراضی می کنیم، به فکر انقلاب و شورشیم؟ نمی دانم، شاید چون شما آن روزهای سخت را دیده اید دیگردوست ندارید ما نیز به آن روزها مبتلا شویم. ولی بدانیم که تحمل سختی ها آغاز راه و لازمه پیشرفت است و ترس از آن مانع از شروع به حرکت می شود و همین ترس است که ما را به سکون برده است. یا شاید فکر می کنید که این پایان راه است اما در واقع زندگی انسانی را پایانی نیست. اگر به گذشته باز گردیم خواهیم دید پدران شما نیز بر همین عقیده بوده اند، ولی شما با فراتر رفتن از این عقیده فصلی جدید در تاریخ ایران گشودید. یا شاید جنگ حفظ امنیت خاک شما را از فکر حفظ امنیت تاریخ و فرهنگ این مملکت بازداشته است، به همین دلیل است که امر به سکون می دهید، اما باید بدانیم که سکون و سکوت در این برهه زمانی باعث از دست دادن تاریخ و فرهنگ و حتی همان خاک که زحمات بسیاری برای حفظش کشیدید، خواهد شد. امر به سکون به نسلی که شور و هیجان و تاریخ سازی را به ارث برده دستوری بی رحمانه است. این خون های شماست که در رگهای ما جاری است. مانیز پدران ومادران نسل های بعد خواهیم بود، رسم ایثار و جوانمردی را به ما بیاموزید. رسم زندگی کردن را به ما بیاموزید. رسم اعتراض کردن را، رسم گوش دادن را، رسم احترام کردن را، رسم دوست داشتن را... به ما بیاموزید ولی در عمل.
|
|
<< شروع < قبل 1 2 بعد > آخر >>
|
نتایج 1 - 10 از 13 |