جریـــــــان حرکت مستقل دانشجویی برای انعکاس صحبت ها، گلایه ها و درد و دل های دانشجویان دانشگاه مازندران در یک محیط صمیمانه به دور از هر گونه جهت گیری بود.
و جریان آنلاین تنها خاطره با هم بودنمان و نگاشت آنچه نگاشتیم.
اکنون با ناراحتی تمام باید بگویم، جریان آنلاین، دیگر بروز نمی شود و آفلاین شد!

   

مطالب تصادفی
 
محبوب ترین ها

Home arrow آرشیو موضوعی arrow مطالب جرياني arrow دخترا نخونید!

دخترا نخونید!
دخترا نخونيد! (3) - معمار بي تقصير چاپ
نویسنده به علت سلامت نويسنده، نامش فاش نمي شود!   
1387/02/21 ساعت 13:29:31

از این که سالم ماندم یا بهتر بگویم زنده ماندم تا بتوانم برای شماره سوم جریان نیز بنویسم بسیار شاد و مسرورم. چرا که مطلب قبلی (پریان دریایی) زیاد به مذاق بعضی ها خوش نیامده بود. خب گذشته ها گذشته و بهتر است به این شماره بچسبیم.
همان طور که می دانیم و می دانند دانشجویی بخشی مهم از زندگی افراد است. برهه ای که می تواند موجب تکامل افراد و شکل گرفتن شخصیتی شایسته و مناسب برای فارغ التحصیلان علم و ادب شود و از طرفی خوشبختانه یا بدبختانه امروزه اکثریت جوانان جامعه ی ما می توانند به راحتی وارد دانشگاه شوند، پس قاعدتا سطح فرهنگ یا به قولی آداب اجتماعی به راحتی می تواند ارتقا یابد، اما...
اما افسوس که حقیقت چیز دیگری است، مخصوصا برای جمعیت نسوان، چون برای آنها یکی از فرصت هایی است که پس از تحصیل علم و ادب به عنوان یک فرد موفق، با شخصیت و صاحب کمالات وارد جامعه شوند و بعید است که دیگر فرصتی برای تغییر و بهبود خلقیات و عاداتی باشد که در آن دوران کسب شده است.
همه چیز از سال اول شروع می شود. سالی که دختر خانم ها پس از طی دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی و احتمالا پشت کنکور موفق به ورود به دانشگاه می شوند، خوشحال از اینکه شاخ غول را شکسته اند، عازم می شوند. این دوران است که آنها تشنه ی تغییر و تحول هستند، تشنه ی رشد و پیشرفت، اما... اما در انتخاب راهشان دچار اشتباه می شوند، چه اشتباه بزرگ و مرگ باری! یا راهشان اشتباه است و یا کلا هدف و آرمانی که برای خود در نظر گرفته اند، دور از عقل و منطق است که این وضعیت نا به سامان و توصیف ناشدنی به وجود آمده است.
می آیند و می لغزند و نهایتا دانشگاه پر می شود از دختران رنگارنگی که فقط نامشان دانشجو ست و دیگر هیچ...
کجای دنیا دانشجویان به جای درس خواندن، عاشق می شوند و صبح تا شب (ببخشید شب تا صبح ) را صرف صحبت کردن  و ابراز احساسات می کنند. چه زود عاشق می شوند و چه دیر فارغ! بابا صد رحمت به دانشگاه های هندوستان.
طبق تحقیقات بدون پایه و اساس، ستون دخترا نخونید گروه جریان، دانشگاه و امور جانبی آن برای برخی دختران ایجاد اعتیاد می کند. و حتما به همین خاطر است که آنها اکثر وقت خود را یا در دانشگاه سپری می کنند یا مشغول آماده شدن برای آمدن به آن هستند!
و چه سخت است ترک اعتیاد آن هم پس از 4 سال یا بیشتر. جامعه مثل دانشگاه نیست. جامعه دیگر جای عشق بازی و گذران بیهوده وقت نیست. جامعه جای زندگی و مبارزه  با مشکلات است و بعید می دانم که یک معتاد بتواند از پس آن برآید.
مطالبی که نوشتم مرا به یاد یک ضرب المثل انداخت که بیان آن خالی از لطف نیست:
خشت اول گر نهد معمار کج                                 تا ثریا می رود دیوار کج
ولی همیشه اینطور نیست. شاید معمار بیچاره بی گناه باشد، اگر بعضی خشت ها، خودشان کج باشند و مشکل داشته باشند تکلیف معمار چیست؟
می خواهم بدانم آن دختر خانمی که با خروار ها امید و آرزو به دانشگاه می آید واقعاً این توانایی را ندارد که هدف خود را مشخص کند؟ او واقعاً نمی تواند به رشد و پیشرفت فکری و باطنی اش در دانشگاه بیندیشد؟! حتما نمی تواند، که این وضعیت پیش آمده است! بله درست است، خشت اولی که درمورد آن بحث شد خودش دارای مشکل است یا بهتر بگویم او قبلا صاف و سالم بوده، خودش را پس از ورود به دانشگاه کج می کند. پس دیگر نمی توان انتظار داشت دیواری که در دانشگاه ساخته شده و تا نزدیکی ثریا رفته (البته کـج) به راستی تمایـل پیدا کند و دیوار مستحکم و استواری باشد! دیوار کـج به چه دردی می خورد، دیواری که هر لحظـه احتمـال فرو ریختـن آن وجود دارد و خدا رحم کند به آن بنده ای که زیر آوار آن بماند و زندگی اش نابود شود.
خیلی دوست دارم چند سال بعد که خانم ها به یاری خداوند و البته بندگان خداوند فارغ التحصیل شدند دوباره این مطلب را بخوانند، شاید آن زمان درک کنند که نه این مطالب توهین آمیز است و نه بنده حقیر قصد اهانت به ساحت مقدس و معصوم دانشجویان مونث را دارم.

دخترا نخونيد! (2) - پريان دريايي چاپ
نویسنده به علت سلامت نويسنده، نامش فاش نمي شود!   
1386/12/20 ساعت 15:50:48

می خواهم از پریان دریایی سخن بگویم. از خلایقی که فقظ به خاطر ظاهرشان به پری دریایی تشبیه شده اند نه ‏هیچ چیز دیگری. می خواهم از پریانی سخن بگویم که دریای جامعه را ترک گفته و احتمالا برای پیشرفت وتحصیل ‏وارد خشکی شده اند، آن هم خشکی دانشگاه مازندران، بدون اینکه آداب ورسوم زیستن در خشکی را بدانند! مثل ‏اینکه خشکی بیشتر به اینان سازگار است و بیشتر باعث پیشرفت جسمی و ظاهریشان می شود و البته به همین ‏اندازه از حقیقت شان در دریا می کاهد. گویا این نقل مکان خیلی به دهنشان مزه کرده و از همنوعان ‏پیشکسوت بسیار وصف خشکی را شنیده اند که این گونه به سوی آن هجوم می آورند و به آن علاقه وصف ناشدنی ‏دارند. آنها دریایی بودن را از یاد برده اند و نمی دانم چگونه می خواهند آن را دوباره به یاد آورند و به جامعه ‏برگردند.‏
آری این خواهران دانشجو که به ظاهر پریان دریایی هستند، ظاهرا جای خود را میان اساتید شریف دانشگاه ‏مازندران نیز گشوده اند و با عجز و ناله و یا هر ترفند دیگری! این اساتید محکم و استوار را همچون موم نرم می ‏کنند، و دلم بسیار به حال امثال خودم می سوزد که در حکم دزدان دریایی هستیم و طبعا نتوانستیم و نخواهیم ‏توانست رابطه خوب و سالمی با ناخدایان محکم و استوار داشته باشیم.
آری این پریان از رابطه خوبشان با این ‏ناخدایان نهایت استفاده را می برند و دیگر بدون دغدغه نمره و حضور در کلاس به فعالیت های مهم غیر درسی خود ‏می پردازند و از دوران زیستـن در خشکـی یا به قولی دانشجـویی نهایت استفاده را می برند و به هر قیمتی شده می ‏خواهند جلب توجه کنند. آری این تشنگان توجه، وقتی سیراب می شوند که موفق شوند با ظاهر، حرکات و حتی ‏نطق هایشان دلربایی کرده و دیگر با خیال راحت امرار معاش کنند و دست خالی دانشگاه را ترک نگویند. به روزی می اندیشم که پسران دانشجو کمی به خود بیایند و دیگر نتوان آنها را به راحتی فریفت و در چنین روزی ‏است که پریان دیگر انگیزه ای برای زندگي در خشکي را نخواهند داشت.‏
نتیجه اخلاقی این است که ما پسران برای خلوت تر شدن دانشگاه و بهبود وضع فرهنگی و اجتماعی جامعه از ‏عنایتمان به پریان دانشجو بکاهیم تا بدین وسیله مهاجرت پریان دریایی به خشکی کاهش یابد. البته این بیشتر به ‏نفع خودشان است زیرا بسیاری از آنها جنبه دانشگاه را ندارند و در آن دچار بحران هویت می شوند. آنهامی توانند ‏جای ورود به دانشگاه و رفت و آمد بیهوده در آن واین همه قیافه گرفتن و لطف و عنایت به خودشان بی خیال ‏دانشگاه شوند.
    دلم به حال جامعه می سوزد؛ جامعه ای که آینده سازان اینچنین دارد. جامعه ای که مادران آینده آن ‏غرق در خشکی هستند...‏
البته هستند پریانی که آداب و رسوم خشکی را می دانند و فقط برای تحصیل و رشد به دانشگاه آمده اند...‏

دخترا نخونید! (1) چاپ
نویسنده به علت سلامت نويسنده، نامش فاش نمي شود!   
1386/09/17 ساعت 17:29:02
هر سال اول مهر که وارد دانشگاه می شیم، با یک سری خانم با چهره های جدید مواجه می شیم که حداقل از سر و وضع اونا می شه فهمید تازه واردن، یا به قول بچه ها ورودین و تعدادشون هم که ماشاءا... .
می آن دانشگاه به امید این که بعد از چهار سال یا بیشتر یه آدم تحصیلکرده بشن و برن دنبال کار وزندگی شون، بدون اطلاع از این که دانشگاه چیه و قراره چه بلایی سرشون بیاد... ! بزودی یه آدم جدید بشن با یه تیپ جدید و با یک اخلاق و رفتار جدید. خلاصه بگم، چند روز قبل از مهر می آن ثبت نام و دنبال خانه یا خوابگاه، البته اکثرا هم همراه خانواده های دلسوز و مهربونشون!
اما... اما...
امان از وقتی که مامان و بابا برن، چند روز اول خیلی عادی و قشنگ مثل دبیرستان می رن سرکلاس و می آن ولی بعد از چند وقت حساب کار دستشون میاد که، نه بابا... مثل اینکه اشتباهی اومدن؟! اینجا یا باید شبکه فشن باشه یا نمایشگاه مد و تریپ خفن! اینجاست که خانم های محترم (البته نه همشون!) به الگوبرداری از پیشکسوتان این عرصه (یا به قولی) سال بالایی ها می پردازن وهرکس به اندازه ی ظرفیت، امکانات و... شروع می کنن به تیپ زدن و لباس های... پوشیدن و استفاده از جعبه ابزار مرمت رخ!!! و عده ای هم که با اینا جواب نمی گیرن می رن از جراحان زبده! پلاستیک کمک می گیرن... مخصوصا که دیگه راحتن، و مراقبی به اسم مامان و بابا پیششون نیست که ببینن دخترگلشون شده مثل ماه شب چهارده!!!
بابا به خدا دانشگاه جای این کارا نیست، با یه سرو وضع ساده هم می شه به هدف اصلی که تحصیله رسید، اما می مونه اهداف فرعی که متاسفانه برای بعضی ها ارجحیت داره...!
چرا...؟!
چرا باید از خواب شیرینشون بزنن تا وقت کافی برای آماده شدن، البته به سبک خانم های دانشجوی امروزی، داشته باشن؟!
چرا باید یه سری خانم ها به خاطر نپوشیدن جوراب و شلوار هایی که فکر می کنن بهشون کوچیک شده، سرما بخورن؟!
چرا خودشونو به زور توی مانتو بسته بندی می کنن تا مجبور بشن دکمه هاشونو با کلی مکافات ببندند؟!
نمی دونم یک سری از این خانم ها چه لذتی از محیط دانشگاه می برن که صبح تا غروب اونجا به علم آموزی (!) می پردازن و واسه 16، 17 واحدشون به اندازه ی 160 واحد تو دانشگاه وقت می گذرونن....! و چرا های دیگری که خودتون ازما بهتر می دونید...
مطالب مرتبط...
 
امروز ‌پنجشنبه 1 آذر 1403


صفحه اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو تاریخی
دانلود نشریه جریان
گالری تصاویر
جستجوی پیشرفته
تماس با ما
گالری

خوابگاه حضرت زینب (س) 37


barf-zendegi-khabgah-navab 2


جشن دانش آموختگی مدیریت 84 52