دخترا نخونید!
|
نویسنده به علت سلامت نويسنده، نامش فاش نمي شود!
|
1387/02/21 ساعت 13:29:31 |
از این که سالم ماندم یا بهتر بگویم زنده ماندم تا بتوانم برای شماره سوم جریان نیز بنویسم بسیار شاد و مسرورم. چرا که مطلب قبلی (پریان دریایی) زیاد به مذاق بعضی ها خوش نیامده بود. خب گذشته ها گذشته و بهتر است به این شماره بچسبیم. همان طور که می دانیم و می دانند دانشجویی بخشی مهم از زندگی افراد است. برهه ای که می تواند موجب تکامل افراد و شکل گرفتن شخصیتی شایسته و مناسب برای فارغ التحصیلان علم و ادب شود و از طرفی خوشبختانه یا بدبختانه امروزه اکثریت جوانان جامعه ی ما می توانند به راحتی وارد دانشگاه شوند، پس قاعدتا سطح فرهنگ یا به قولی آداب اجتماعی به راحتی می تواند ارتقا یابد، اما... اما افسوس که حقیقت چیز دیگری است، مخصوصا برای جمعیت نسوان، چون برای آنها یکی از فرصت هایی است که پس از تحصیل علم و ادب به عنوان یک فرد موفق، با شخصیت و صاحب کمالات وارد جامعه شوند و بعید است که دیگر فرصتی برای تغییر و بهبود خلقیات و عاداتی باشد که در آن دوران کسب شده است. همه چیز از سال اول شروع می شود. سالی که دختر خانم ها پس از طی دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی و احتمالا پشت کنکور موفق به ورود به دانشگاه می شوند، خوشحال از اینکه شاخ غول را شکسته اند، عازم می شوند. این دوران است که آنها تشنه ی تغییر و تحول هستند، تشنه ی رشد و پیشرفت، اما... اما در انتخاب راهشان دچار اشتباه می شوند، چه اشتباه بزرگ و مرگ باری! یا راهشان اشتباه است و یا کلا هدف و آرمانی که برای خود در نظر گرفته اند، دور از عقل و منطق است که این وضعیت نا به سامان و توصیف ناشدنی به وجود آمده است. می آیند و می لغزند و نهایتا دانشگاه پر می شود از دختران رنگارنگی که فقط نامشان دانشجو ست و دیگر هیچ... کجای دنیا دانشجویان به جای درس خواندن، عاشق می شوند و صبح تا شب (ببخشید شب تا صبح ) را صرف صحبت کردن و ابراز احساسات می کنند. چه زود عاشق می شوند و چه دیر فارغ! بابا صد رحمت به دانشگاه های هندوستان. طبق تحقیقات بدون پایه و اساس، ستون دخترا نخونید گروه جریان، دانشگاه و امور جانبی آن برای برخی دختران ایجاد اعتیاد می کند. و حتما به همین خاطر است که آنها اکثر وقت خود را یا در دانشگاه سپری می کنند یا مشغول آماده شدن برای آمدن به آن هستند! و چه سخت است ترک اعتیاد آن هم پس از 4 سال یا بیشتر. جامعه مثل دانشگاه نیست. جامعه دیگر جای عشق بازی و گذران بیهوده وقت نیست. جامعه جای زندگی و مبارزه با مشکلات است و بعید می دانم که یک معتاد بتواند از پس آن برآید. مطالبی که نوشتم مرا به یاد یک ضرب المثل انداخت که بیان آن خالی از لطف نیست: خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج ولی همیشه اینطور نیست. شاید معمار بیچاره بی گناه باشد، اگر بعضی خشت ها، خودشان کج باشند و مشکل داشته باشند تکلیف معمار چیست؟ می خواهم بدانم آن دختر خانمی که با خروار ها امید و آرزو به دانشگاه می آید واقعاً این توانایی را ندارد که هدف خود را مشخص کند؟ او واقعاً نمی تواند به رشد و پیشرفت فکری و باطنی اش در دانشگاه بیندیشد؟! حتما نمی تواند، که این وضعیت پیش آمده است! بله درست است، خشت اولی که درمورد آن بحث شد خودش دارای مشکل است یا بهتر بگویم او قبلا صاف و سالم بوده، خودش را پس از ورود به دانشگاه کج می کند. پس دیگر نمی توان انتظار داشت دیواری که در دانشگاه ساخته شده و تا نزدیکی ثریا رفته (البته کـج) به راستی تمایـل پیدا کند و دیوار مستحکم و استواری باشد! دیوار کـج به چه دردی می خورد، دیواری که هر لحظـه احتمـال فرو ریختـن آن وجود دارد و خدا رحم کند به آن بنده ای که زیر آوار آن بماند و زندگی اش نابود شود. خیلی دوست دارم چند سال بعد که خانم ها به یاری خداوند و البته بندگان خداوند فارغ التحصیل شدند دوباره این مطلب را بخوانند، شاید آن زمان درک کنند که نه این مطالب توهین آمیز است و نه بنده حقیر قصد اهانت به ساحت مقدس و معصوم دانشجویان مونث را دارم. |