نویسنده قاسم عسگرزاده
|
1386/12/20 ساعت 17:42:35 |
طبق معمول ساعت 7 صبح با صداي زنگ موبايلم بيدار شدم و بعد از خوردن صبحونه توي سلف سوار سرويس هفت و نيم شدم و طبق روال هميشگي مثل بقيه دانشجوها هندزفريم رو تو گوشم کردم وکل مسافت نيم ساعته خوابگاه تا دانشگاه رو آهنگ گوش کردم. البته بعضي از دانشجوها با پخش آهنگ بقيه دانشجو ها رو مستفيض مي کردند. موقعي که خانوم ها توي ميدون شهرباني وارد اتوبوس ها ميشند پخش موسيقي هم توسط اونا اوج ميگيره تا بتونن به نوعي جلب توجه هم کرده باشند وساعت 8 وارد کلاس که شدم و رديف جلو نشستم وچند دقيقه بعد از اومدن استاد يکي از همکلاسي هاي ته کلاس براي اينکه به نوعي منو پيش بقيه ضايع کنه، يه ميسکال (تک) به گوشيم زد. بعد از نيم ساعت که همه بچــه ها غـرق درس دادن استــاد شده بودن و سکوت هم کــــل لاين رو فراگرفته بود، يهو ديدم آهنـگ "باريکلا شعبون کدخدا، باريکلا..." تو کل لاين پيچيد و باعث شد که بچه ها به خصوص مازندراني هاي کلاس براي ادامه توجه به درس استاد به اصطلاح امروزي رفرش بشن! بعد از کلاس که وارد لاين دانشکده شدم، ديدم که يه عده زير پله نشستن و دارن بلوتوث بازي ميکنن(البته وارد مباحث محتوايي بلوتوث ها نميشم!!!) و يکي هم داره تکنولوژي موبايل جديدشو به رخ مي کشه و همش مي گه "16 ميليون ترکيب رنگ داره!" يه خانم هم وسط لاين داره بلند بلند با موبايلش صحبت ميکنه که البته فکر کرده موبايلش آنتن نميده و داره از همين جا منظورش رو به طرف مقابل ميرسونه! پيش خودم فکر کردم که اين شئ نهايتا صد گرمي و ده دوازده سانتي چقدر وقت آدما رو در طول يک روز ميگيره... ميبخشيد همين الآن که اين مطب رو مينوشتم يک اس ام اس(ببخشيد پيامک) اومده، بذار ببينم چي نوشته:
"ZakariYaye Razi tahghigh kard, Kashef shod. Abourihan Birouni talash kard, daneshmand shod. AbouAliSina Motaleeh kard, Doctor shod. Hala toye Bikar o ........ Beshin hey SMS bekhoon ;)"
|