نویسنده محمد ایرانشاهی
|
1387/03/12 ساعت 09:00:00 |
اين جا دانشگاه است، جايي براي تحصيل علم و دانش و اصولا، افرادي که با آن سر و کار دارند دانشجويان و اساتيد هستند. دانشجويان که گلچيني از قشر جوان و اساتيد هم که جزء نخبگان و بزرگان جامعه هستند. بنابراين در هر کشوري و هر نظامي، امري عادي و مقبول است که آنها بتوانند به راحتي اظهار نظر کنند و در محيطي آزاد انتقادات و پيشنهادات خود را مطرح سازند، ولي افسوس که امروزه چيز ديگري را در عمل مشاهده مي کنيم. شايد مدعيان خدمتگزاري آن قدر در ارائه خدمات و اداره جامعه و سر و سامان دادن به وضعيت اجتماعي و اقتصادي آن مهارت دارند که ديگر نيازي به دخالت و اظهارنظر ديگران ندارند! واز همين روست که خيال همه را راحت کرده اند وبراي اينکه کسي زحمت دخالت و انتقاد به خود ندهد، جو کنوني را به راه انداخته اند. وشايد هم مشکل از دانشجوست! دانشجويي که دست بر قضا امروز به بي خيالي و بي تفاوتي هم متهم شده است. نه! من که نمي توانم با اين قضيه کنار بيايم، چراکه دانشجوي امروز فرزند هماني است که انتقاد و اعتراض کرد و وقتي کاري پيش نرفت، انقلاب کرد وجانش را نيز به خطر انداخت، مگر مي شود طي يک نسل اين همه تغييرات صورت گيرد؟! دانشجو بي گناه است و اين بي انصافي وکوته انديشي محض است که برچسب بي تفاوتي وبي خيالي به او بزنند، چرا که دانشگاه هيچ گاه از جامعه جدانيست و همواره از آن تاثير مي پذيرد و با توجه به وضع موجود عقل سليم حکم مي کند که خاموش باشي و همچو کبکي لاغر و نحيف سر را زير برف فروبري تا بتواني بگويي همه چيز ايده آل است و هيچ گونه مشکلي وجود ندارد و آنها که برچسب هايي مثل نا به ساماني، بي عدالتي، تورم، بيکاري و... به اين جامعه مي زنند، همگي کافرند و جيره خوار بيگانه! نمي دانم، شايد هم دانشجو مقصر باشد! آري او بايد معجزه کند. آن هم در جو امن و آزاد دانشگاهي! گناه دانشجو اين است که مي ترسد، مي ترسد از اينکه با يک اعتراض صنفي کوچک (نه بيشتر) تمامي زحماتش برباد رود و پرونده ي به ظاهر سياه او آينده اش را تحت الشعاع قرار دهد! پس مي ترسد چون عاقل است و به روزي اميد دارد که مترسک ها از مزرعه آفت زده وکوير مانند برداشته شوند!!!
|