جریـــــــان حرکت مستقل دانشجویی برای انعکاس صحبت ها، گلایه ها و درد و دل های دانشجویان دانشگاه مازندران در یک محیط صمیمانه به دور از هر گونه جهت گیری بود.
و جریان آنلاین تنها خاطره با هم بودنمان و نگاشت آنچه نگاشتیم.
اکنون با ناراحتی تمام باید بگویم، جریان آنلاین، دیگر بروز نمی شود و آفلاین شد!

   

مطالب تصادفی
 
محبوب ترین ها

Home arrow آرشیو موضوعی arrow مطالب جرياني arrow طنز و شوخي! arrow اندر حکایت زندگی دانشجویی

اندر حکایت زندگی دانشجویی چاپ
نویسنده [بی نهایت]   
1387/03/12 ساعت 09:00:00

صدا از سر لاین:
- فاطمه! اون مرغی که توی یخچال بود من اون هفته از خونه آوردمش کو؟!
صدا از ته لاین:
- نمی دونم، من توی یخچال خودمون گذاشته بودم، توی فریزر... توی یه پلاستیک مشکی...
- ولی نیست...                    – صبرکن بیام ببینم..
5 دقیقه بعد:
- خدا الهی ذلیلتون کنه، الهی خیر نبینید! من نمیدونم چطوری غذای دیگرون از گلوتون پایین میره! بابا اگه دانشجویی، ما هم هستیم دیگه! چرا دست به غذای دیگرون می زنین؟
این یه نمونه از تراژدی غمناکیه که هر روز بارها و بارها توی خوابگاه تکرار میشه، بردن مواد غذایی(که مترادف کف رفتن است!) مشکل از اینه که هر سه تا اتاق توی آشپزخانه عمومی فقط 1 یخچال دارن، هر چی هم میری سرپرستی و اعتراض میکنی که از یخچال ما سرقت!میشه میگن ما چه کارکنیم؟
میگن، نمیشه که توی هر اتاق یه یخچال گذاشت! این کارها هزینه برداره که دانشگاه نمیتونه انجام بده!!! این وسط دانشجوی بیچاره که خسته از کلاس میاد و ساعت 8 شب می خواد غذا درست کنه باید آرزو به دل بمونه و با شکم گرسنه بخوابه و صدای دلنواز شکمش رو هم اتاقی ها تحمل کنن! خیر ندیده ها وقتی غذاتو از توی یخچال برمیدارن، ظرف غذای خدابیامرز رو می شورن و توی یخچال می ذارن که بگن ما خیلی بچه مثبتیم! (نه تورو خدا آبجی ظرف که قابلی نداره، باشه خدمتتون!) این داستان سوژه ی هفته ی بچه ها شده و حتی خبر به خانواده ها هم رسیده، مثلا مامانم می گه: برین اعتراض کنین که بهتون یخچال بدن! خبر نداره که این کارا واسه دانشگاه خرج داره! (ولی می تونه لطف کنه و برای ما تو آشپزخونه دوربین مداربسته نصب کنه تا سارقین رو شناسایی کنه! آخه می دونین جدیدا یکی از دوستان نظریه داده شاید این همون دزد شیرآلات دانشگاه باشه...!) 
داداشم میگه: نه... بهتره توی غذا روغن کرچک بریزین تا سارق محترم دیگه هوس نکنه دست به غذای دیگران بزنه و تازه چون زود به زود گذرش به دستشویی می افته، راحت شناسایی میشه .(البته برای شیرآلات خطرآفرین می شه!)
البته دانشگاه هم یه نظریه داده بود که از گلادیاتور برای محافظت از غذاها استفاده کنیم! ای بابا... زندگی دانشجویی! پول حقوق این بنده خدا رو از کجا بیاریم و بدیم؟ باز هم خرج داره!!!
ولی ما خودمون می گیم که مردن بهتر از زنده موندن با غذای دو دره ایه! پس یه چیز تو مایه های مرگ موش هم میتونه جواب بده، ولی خب این کار خطرش زیاده و اون دنیا به خاطر حق الناسی که داره از شست پا آویزون می شیم!
این از وضعیت آشپزی توی خوابگاه...! اونم از غذاهای سلف که معلوم نیست مواد اولیشون از کجا میاد! هر قاشق غذایی که می خوری باید اشهد خودتو بخونی... آمبولانس هم که دم سلف آماده ایستاده تا اونهایی که پرخوری کردن رو (نیست خیلی خوشمزه است!) به درمانگاه برسونه!
بماند که این داستان هم سر دراز دارد. نمی دونم ولی از قدیم می گن دخترا قشر ضعیف جامعه هستن، یه سر به خوابگاه آقایون بزنین، هر اتاقی یه یخچال داره ولی فرقش اینه که توی اون اتاق ها، یخچال در نقش هتل 6 ستاره برای جانوران محترم ظاهر شده که برای محافظت از حریم خودشون اجازه نمی دن کسی چیزی توی اون یخچال ها بذاره (خب اون ها هم زن وبچه دارن دیگه! قضیه غیرت بازیه!). نه اینکه فکر کنین پسرا چیزی ندارن که توی یخچال بذارن! نه!! نیت کردن به حریم خانواده ها وارد نشن!
یخچال از خوابگاه دخترخانوما رفته به خوابگاه آقایون تا تبدیل به مَسکن بشه برای جانوران عزیز!
نمی دونم... تا خدا چی بخواد و آخرش چی بشه!!!
- مریم: گوجه و خیار توی پلاستیک یخچال دومی مال ماست؟
- فاطمه: نه... مال ما توی اون یکی یخچاله!
- ولی اون که سر جاش نیست!...
- مطمئنی؟!!! ... الهی خدا با ملاقه زمین گیرتون کنه! الهی زبونتون لای گیوتین بره... الهی...
و این تراژدی غمناک همچنان ادامه دارد...

مطالب مرتبط...
 
امروز ‌پنجشنبه 1 آذر 1403


صفحه اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو تاریخی
دانلود نشریه جریان
گالری تصاویر
جستجوی پیشرفته
تماس با ما
گالری

زندگی خوابگاهی دختران دانشجو 6


umz 29


اتوبوس دانشگاه 3