نویسنده وحید آقایی
|
1386/09/17 ساعت 18:10:18 |
حرف تازه ای به خاطرم نمی رسد، اما امان از سماجت یاران!!! می گویند شعر در این مواقع کار ساز است... پس دست به دامان حضرت حافظ، که در سپیدواره ای می فرماید: نمی توانم زیبا نباشم چنان زیبایم من که دانشجو می باشم !!! بعد از جعل پاره شعری از شاملو و کلی خرابکاری! (ببخشید اولی سرکاری بود!) تازه می رسیم به اصل مطلب! از آنجایی که در این دانشگاه دیواری به کوتاهی دیوار چپ های رادیکال (به تعبیر خودشان!) وبه تعبیر دیگران: جوجه کمونیست ها، کمونیست...، کمون های... و غیره وجود ندارد، بنده نیز برآنم کمی با این نازنینان که چندیست بساط خنده برخی محافل دانشگاه را برانگیخته اند، مزاحی داشته باشم. اصلا بی خیال مزاح، فقط به ذکرچند نکته که لازم می نماید بسنده می کنم. نکته اول: کتاب خوان بودن را با کتاب خوار بودن فرق بسیار است، اینقدر به مطالعات ناقص خود آن هم در یک حوزه بسیار محدود، ننازید. نکته دوم: درعصر روایت های کوچک یا بازنشستگی معلمان اخلاق جعلیات مارکسیستی را خریداری نیست، اینقدر ژست روشنفکری به خود نگیرید. دوره احتجاجات جزمی پایان پذیرفته است! نکته سوم: به جای آنکه بزرگترین آرزویتان ختم دوره سه جلدی آثار لنین باشد، کمی هم واقعیت ها را ببینید. زندگی جای دیگراست. نکته چهارم: [...] نکته پنجم: این قدر هم بیانیه ندهید، کلی گویی بس است. بس کنم ای دوست تو خود گفته گیر یک دو سه لام ودوسه نونی دگر
|