نویسنده محمدصادق محمدپورمیر
|
1386/09/17 ساعت 17:21:56 |
باید همه بدهند تا هیچ بذری سبز نشده زرد نشود. نَنِه (1) همیشه برای تعریف کردن چنته ی پُری از خاطره دارد. نان و پنیر و گردو درست می کرد و خودش در دهانم می گذاشت، می گفت که هرگز یادش نمی رود، ده سال پیش که می خواستند با والده ی ما بروند زیارت کربلا، نرسیده به همدان اتوبوس خراب و گرفتار برف و سرما می شود، اتوبوس دوم هم بدون توجه به آنها راهش را می گیرد و مقّرب (2) می شود. ... 6 ساعت بعد. هنوز اتوبوس خراب است. کم کم جماعت اعتراض می کنند. ننه طوری که دو ردیف جلو و یک ردیف عقب صدایش را می شنوند: من خودم تو روزنومه خوندم که یه اتوبوسی مث ما در برف گیر کرده بود، مسافرا بعد از نااُمیدی در مورد رهایی، کاغذ و قلم در آوردند و وصیت نامه شان را نوشتند. این را می گوید و از والده ی ما کاغذ و قلم می خواهد. و اینگونه به همسفران کم سن و سال تر قوت قلب می دهد! مجریان جریان را می شناسم، تا50%. خودشان می گویند تلاششان برای رسوایی نادانی و ناعدالتی است... (که وجودش تایید می شود!) همه بدانند که عامل برتری جز تقوا نیست، و عمل به آن، تلاش پیوسته در اطاعت و دفاع از حقیقت است. احترام به بزرگتر های سِنّی واجب است تا زمانی که بر جهل و جور اصرار نورزند. امروز وقتی می بینم اندک بیداران این قبیله نمایش خواب می دهند، فکر می کنم به شعورم توهین شده و بعد به یاد دیالوگی از مایکل کورلئونه در پدرخوانده می افتم که: "به من نگو بی گناهی کارلو، چون به شعورم توهین می کنی و این منو خیلی عصبانی می کنه." جریان از آن جمله نیست که اگر زورش به مدعی نرسد، آن طرف پل وایستد و لیچار بگوید... انتقاد سازنده از قشر دانشجو و غیردانشجوی دانشگاه، به یقین می تواند اوضاع را مطلوب(تر) نماید. نقدها را فرصتی ببینیم برای بهتر شدن، نه تهدید (به منظور تخریب) یکدیگر. در این قبیله که فریاد از همه سلب است هر آنچه زمزمه آید قوّت قلب است.
_______________________ 1. در اینجا مادربزرگ 2. السابقون السابقون، اولئیک المقربون
|